پولاد کیمیایی، فرزند مسعود کیمیایی، کارگردان و  مادر پولاد کیمیایی گیتی پاشایی، خواننده ایرانی، در ۲۳ تیر سال ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمد. شروع فعالیت سینمایی او با فیلم " سرب " (مسعود کیمیایی) به عنوان بازیگر در سال ۱۳۶۷ بود . پولاد کیمیایی با حضور در فیلم " تجارت " ساخته پدرش ، از آلمان به ایران آمد و در ایران ماند و در فیلم های پدرش در نقش های دوم ظاهر شد . در یکی از فیلم های پولاد کیمیایی به نام  " اعتراض " گوشه هایی از توانایی هایش را می بینیم اما در فیلم " حکم " عالی بازی می کند و از همه بازیگران قدرتمند فیلم ، بهتر ظاهر می شود. بهترین کار او را می توان سریال "مرگ تدریجی یک رویا " دانست که پولاد در آن با گریمی خاص و نقشی متفاوت ظاهر شده است .

او که سال‌ها در سینمای پدرش، مسعود کیمیایی بازی کرده بود این بار پولاد کیمیایی و سحر قریشی، حمید فرخ نژاد و ساعد سهیلی درباره با یکدیگر در فیلم گشت ارشاد همبازی می شوند. او درباره جدایی از این قالب «تعریف شده و کلیشه‌ای برای خودش» می‌گوید:

من و پدرم دو جور مختلف زندگی کردیم و دو عقیده متفاوت داریم. و قهرمان سینمای کیمیایی بودن خودش بزرگ‌ترین فرصت است، چون این فرصت آرزوی خیلی از ستارگان سینماست اما برای من در جاهایی هم فرصت‌های زیادی را گرفته. قهرمان سینمای کیمیایی شدن برای من راه طولانی و سختی بود از سرب و تجارت و سلطان رئیس و حکم و محاکمه در خیابان و جرم، رسیدن به این نقطه خیلی سخت بود. من در «جرم» خودم را شایسته سیمرغ می‌دانستم ولی این اتفاق نیفتاد اما درس بزرگی برای من بود و استقلالم را بیشتر کرد.

 

پولاد کیمیایی و گوگوش نسبت خاصی باهم ندارند و فقط مدتی او همسر پدرش بوده است. اما اگر بخواهیم در مورد زندگی خصوصی این بازیگر بدانیم دوست داریم بدانیم که همسر پولاد کیمیایی کیست؟ به نتیجه خواصی نخواهیم رسید چون او تا به حال در مورد این مورد صحبتی در هیچ جا به مدان نیاورده است و البته برخی در مورد پولاد کیمیایی و همسرش ویدیوهایی را در سایت های مختلف قرار داده اند که از سوی او این طور رفتارها در شبکه های اجتماعی مطلوب نمی نماید. و کمتر پیش آمده که عکس پولاد کیمیایی توسط خود او در اینترنت منتشر شده باشد.

«قاتل اهلی» ساخته مسعود‌ کیمیایی صرف نظر از همه حاشیه هایش فیلم ضعیفی است. در سالهای اخیر همه فیلمهای مسعود کیمیایی به شکلی حاشیه داشته اند، بعضی بیشتر بعضی کمتر؛ برخی رسانه ای شده اند و برخی نه و البته همگی نیز براین نکته تاکید داشته اند که خود مسعود کیمیایی مهمتر از فیلمهایش بوده. حاشیه مهمتر از متن بوده، حال این حاشیه حرکت های نمایشی و جنجال آفرینی های سازنده بوده یا دعوا و مرافعه اش با دیگران پشت صحنه و...

کیمیایی این روزها متاسفانه با باور اینکه پس از نیم قرن فیلمسازی بهتر از هر کسی سینما و فیلمسازی را بلد است؛  بی آنکه به مخاطب بیندیشد و بی آنکه به نفس هنر و بیندیشد و حتی بی آنکه به خود سینما بیندیشد، تنها تصویر گر تمایلات شخصی خود بوده است. به نظر من این احساس بیگانگی و سرخوردگی که حتی علاقمندان پایمرد سینمای او دچارش شده اند از این ناشی می شود.

به شخصه هیچگاه از شیفتگان سینمای او نبوده ام، هرچند برخی از فیلمهایش را دوست داشته و پسندیده ام؛ اما تجربه بودن درکنار یکی از علاقمندان سینمای او و حتی فراتر از این کسی که با فیلمهای قدیمی کیمیایی به این هنر علاقمند شده تصویر دقیق و روشنی از این مسئله پیش روی من گذاشته است. به گمانم دعوای او با تهیه کننده قاتل اهلی و یا سرمایه گذار و بازیگر فیلم رئیس و مواردی از این دست تا حد زیادی ناشی از همین فردگرایی و عدم یکدستی گروه سازنده آثارش بوده.

قاتل اهلی فیلمی خوش عکس است، کارگردانی فیلم در برخی فصل ها قابل اعتناست؛ اما کلیت فیلم نه تنها آشفته که به شدت بی سروته و از همه بدتر بی ربط به این روزگار است. این بی ربط بودن به زمانه بزرگترین معضلی است که گریبان فیلم و سازنده اش را گرفته؛ فیلمسازی که با پوست انداختن ظاهری قهرمانان فیلمهایش، کوشیده خود را به این روزگار نزدیک کند اما نه تنها در این زمینه توفیقی نیافته که حتی آن قهرمانان سنتی آثار خود را نیز از دست داده و سینمایش از آن زمان به شدت لطمه خورده و افت کرده است.

به همین خاطر است که وقتی در دهان شخصیتی مثل بهمن به عنوان نماد هنرمند معترض و متعهد این روزگار (با آن اجرای ناامید کننده پولاد کیمیایی مثل همیشه) شروع به شعار پراکنی می شود، تماشاگر جدی خنده اش می گیرد و پسرش ناچار می شود در حمایت متن جدی کمیک شده پدرش در پاسخ به خنده های جماعت در سالن برج میلاد فریاد بزند : زهر مار!

و این مجموعه باور نکردنی از کلیپ های خوش رنگ و لعاب، به اضافه خط داستانی بدون منطق و موقعیت هایی که تنها دلیل وجودی آنها این است که دلخواه فیلمساز بوده اند، با وجود همه پتانسل دو بازیگر اصلی فیلم (پرستویی و جدیدی) و تلاشی که خرج این فیلم کرده اند تنها نتیجه گیری از آن حس خودکشی فیلمساز صاحب سبک دیروز است.

از همه این ها که بگذریم از همه بدتر این است که کیمیایی با سرسختی نشان دادن در زمینه ای که حق با تهیه کننده فیلم بوده آن را به دعوای مالک مادی فیلم و صاحب معنوی فیلم بدل کرده است. اما در این دعوا اگر لشکری قوچانی محق به نظر می رسد نه به دلیل این است که تهیه کننده است و چون سرمایه گذاشته حق دارد در کار فیلمساز دخالت کند، بلکه به دلیل آن است که هر تماشاگر بی طرفی که فیلم را تماشا کند در می یابد نصف کلیپ های سنجاق شده به فیلم با حضور و هنر پراکنی پولاد کیمیایی اضافه است و باعث شده است فیلم به مراتب بدتر از آنچه هست به نظر برسد.